روزنه امید

حقایق مذهب تشیع و ...

روزنه امید

حقایق مذهب تشیع و ...

و باز غدیر...

و باز غدیر…

و باز بوی غدیر به مشامم می رسد و در ذهنم همگام با پیامبر راهی حجة الوداع می شوم. همراه با باقی مسلمانان از مدینه خارج می شوم و گام به گام همراه پیامبر به سوی مدینه می روم. به استقبال علی (ع) می روم که با گروهی از مردم یمن به ما می پیوندند. همرا ه باقی مسلمانان اعمال حج و احکام را از پیامبر یاد می گیرم و 3 بار ندای یا ایها الرسول بلغ … را از زبان جبرئیل می شنوم و پیامبر را می بینم که هر بار از سنگینی وحی و سنگینی پیام آن دگرگون می شود و با یعصمک من الناس جبریل، آخر آرام می گیرد. با شور و شعف به دنبال کاروان های جلو رفته و عقب مانده می روم تا خبرشان کنم که بیایند،آخر پیامبر امر مهمی را می خواهند بگویند. امری که افتخار آن تا ابد برای علی (ع) و شیعیانش خواهد ماند و همواره خاری خواهد بود در چشم دشمنان او. با بقیه مسلمانان از آب برکه وضو می گیرم و با صدای الله اکبر بلال آماده ی نماز می شوم. نماز را به امامت والاترین مخلوق خداوند به جا می آورم و آرام آرام آماده ی شنیدن سخنان پیامبر می شوم. کلمه به کلمه ی خطبه را ازدو لب مبارک پیامبر می شنوم و به یاد می سپارم، که این لحظات را تاریخ هیچ گاه از یاد نخواهد برد. با حمد و ثنای پیامبر و بیان توحید خداوند، ذره ذره وجودم یه یگانگی خداوند شهادت می دهد. با شنیدن فضائل علی (ع) از زبان پیامبر در دل به داشتن همچین مولایی می بالم، و با شنیدن من کنت مولاه بند بند اعضایم انگار که می خواهد از شوق از هم بگسلد. دیگر دلم نمی خواهد این لحظه تمام شود. ای کاش که زمان برای همیشه در این لحظه می ماند. با شنیدن اللهم وال من والاه با تمام وجود آمین می گویم و در دل به دشمنانش لعنت می فرستم. ادامه خطبه را می شنوم و خود را از معارف ناب الهی از زبان پیامبر سیراب می کنم. با شنیدن وصف مولایم مهدی از زبان جد بزرگوارش بار دیگر دلم برای دیدن آقا و ظهورش تنگ می شود و آرام می گریم. آخر هم با دست و دل و جان و زبان با مولایم که اینک دیگر امیر هر مؤمن ومسلمانی است تا همیشه ی تاریخ بیعت می کنم و می گویم:
السلام علیک یا امیر المؤمنین و السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد